الگوی مبهم وزارت کشور درمدیریت مطلوب حاشیه نشینی
حمید یزدانیان- جناب رحمانی فضلی وزیر محترم کشور؛ در جلسه دیروز مجلس شورای اسلامی، با اشاره به جمعیت 11 میلیونی حاشیه نشین و آسیب های اجتماعی ناشی از آن ، خواستار مساعدت نمایندگان محترم برای رسیدگی، مساعدت و توجه بیشتر به حاشیه های کلان شهرها به منظور کاهش تبعات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی آن شد.
پدیده حاشیه نشینی یکی از مهمترین معضلات اجتماعی است. همانگونه که در بخشی از صحبت های وزیر محترم کشور در جمع نمایندگان محترم مطرح شد، این پدیده، ناشی از علل ساختاری مانند نابرابری در فرصت ها، توزیع منابع، ثروت و درآمد جامعه می باشد. بر اساس آمارهای موجود ، میزان جرم و جنایت ، مصرف مواد مخدر، سرقت ، ناراحتی های درونی، سرپیچی از قوانین ، ناسازگاری های خانوادگی و...در مناطق حاشیه ای بیش از سایر مناطق شهری است.
حاشیه نشینی معضل جمهوری اسلامی ایران و یا سایر کشورهای کمتر توسعه یافته یا در حال توسعه نیست. بلکه کشورهای توسعه یافته نیز سال ها با چنین پدیده ای دست و پنجه نرم کرده اند. دانشمندانبسیاری چون راونشتاین، لاری ساستاد، زلینسکی، پرایور و میشل به این موضوع مهم پرداخته و الگوهای متفاوت علمی برای مقابله با شیوع این پدیده و مهار آسیب های اجتماعی مترتب بر آن ارایه کرده اند.
یکی از مهم ترین این نظریات، نظریه" اورت . لی" است.
این نظریه که در سال 1966 در مقالهای با عنوان «نظریهای درباره مهاجرت» در آمریکا منتشر شد، مهاجرت را تحت تأثیر چهار عامل عمده معرفی کرد:
الف- عوامل موجود در مبدأ (برانگیزنده و یا بازدارنده)
ب – عوامل موجود در مقصد (برانگیزنده یا بازدارنده)
ج- موانع موجود در جریان مهاجرت از مبدأ به مقصد
د- عوامل شخصی ـ که به ویژگیهای شخصی و روانی افراد مربوط است.
نظریه اورت. لی که به «تئوری عوامل دافعه و جاذبه» معروف میباشد، آنگونه که در کتاب مهاجرت دکتر حبیب الله زنجانی نیز آمده است ، اورت. لی معتقد است در صورتی که برآیند عوامل برانگیزنده و بازدارنده مثبت باشد، میل به مهاجرت در فرد ایجاد میشود و چنانچه عوامل شخصی نتواند این تمایل را از بین ببرد و موانع موجود در جریان مهاجرت نیز تأثیر بازدارندهای اعمال نکند، مهاجرت عینیت مییابد و فرد حرکت خود را از مبدأ به مقصد آغاز میکند.
بر اساس این نظریه و نیز تجربه چند دهه گذشته در کشور و به ویژه حساسیت هایی که پس از غائله اسلام شهر در سال 71 و مشهد مقدس در همان سال ها ایجاد شد ؛ به نظر می رسد برای مدیریت موضوع مهاجرت های ناخواسته داخلی که منجر به رشد فزاینده حاشیه نشینی در کلان شهرها گردیده ، اقدامات توام در مبداء (شهرهای کوچک و مهاجرفرست) و مقصد (حاشیه کلان شهرها و مناطق مهاجر پذیر) ضروری است. دافعه های مبداء بایستی به حداقل برسد. از مهم ترین این دافعه ها نبود شغل در شهرهای کوچک ، عدم وجود خدمات درمانی مناسب، نبود مراکز تفریحی، کمبود مراکز آموزشی و... می باشد. همزمان جاذبه های مقصد که همان حاشیه کلان شهرهاست، نیز بایستی تا حد ممکن کاهش یابد. برخی از این جاذبه ها ، علاوه بر وجود شغل به ویژه مشاغل کاذب در کلان شهرها، رفاه و تسهیلات مناسب تر زندگی در شهرهای بزرگ حتی در مناطق حاشیه نشین است. در مقابل با کاهش دافعه مبداء ، جاذبه های آن نیز باید افزایش یافته و کاهش جاذبه های مقصد ، دافعه های آن افزایش یابد. به عبارتی ما با مدیریت نامناسب، مدیریت مناسب و مدیریت بهینه و مطلوب مهاجرت های داخلی در مدل های زیر مواجهیم.
آنچه که در بخشی از صحبت وزیر محترم کشور مطرح شد، رسیدگی بیشتر به مناطق حاشیه ای بود که بر اساس مدل فوق، افزایش جاذبه های مقصد را به دنبال خواهد و این افزایش جاذبه در مناطق حاشیه نشین، نه تنها مشکل را مرتفع نمی کند بلکه ممکن است در صورت مدیریت نامناسب و اتخاذ تصمیمات نادرست بر شدت و حدت آن بیافزاید.
البته بر اساس آموزه های دینی ، ارایه حداقل های زندگی آبرومندانه به افرادی که به هر دلیلی از شهرهای کوچک به حاشیه کلان شهرها مهاجرت نموده اند، ضروری است ولی طبق تجربه سنوات گذشته، فراهم نمودن همه گونه تسهیلات، امکانات و رفاه حداکثری برای حاشیه نشین ها که عمدتا دارای ساخت و سازهای غیر مجاز، غیراصولی و آسیب پذیر هستند نه تنها کاهش معضلات اجتماعی را در پی نخواهد داشت، بلکه باعث رشد روزافزون جمعیت حاشیه نشین کشور و افزایش آسیب های اجتماعی خواهد شد.